مانليمانلي، تا این لحظه: 11 سال و 29 روز سن داره

قصه نی نی کوچولوی ما...

اولين سونوگرافي

1391/6/29 14:07
نویسنده : مامی جون
245 بازدید
اشتراک گذاری

پنج هفته و سه روز....

اين حرف آقاي دكتر بود كه داشت سن نخودي دل مامان رو ميگفت.... خداي من!!!! باورم نمي شد... يعني واقعيت داشت ...تا اون روزي كه من و بابايي و پدربزرگ (به قول بقيه نوه‌ها بابايي بهشهري) بريم براي سونوگرافي، يه حس عجيبي تو دلم بود كه ميگفت شايد همه اينها خواب و خياله... اما انگاري واقعيت داشت.... حس عجيبي داشتم...هم خيلي خوشحال بودم هم احساس مسئوليت زيادي ميكردم... آخه ديگه تنها نبودم... خدا من رو لايق يه فرشته كوچولو دونسته بود و حالا من بايد از اين هديه ارزشمند مراقبت ميكردم... هزار تا سوال توي سرم چرخ ميزد... يعني مي‌تونم؟؟؟؟ تنها چيزي كه تو دلم تكرار مي‌كردم اين بود: "خدايا كمكم كن"

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

دایی علی
29 شهریور 91 14:36
سلام خیلی وبلاگ خوبی داری!!!موافق به تبادل لینک هستی؟؟اگه هستی وبلاگ سیندرلامو به نامه پریچهر گلها بلینک و بعد بیا تو وبم بگو منم بلینکمت!!!!مرسی!! __0♥0♥_____♥0♥0,*-:¦:-* _0♥0000♥___♥0000♥0,*-:¦:-* 0♥0000000♥000000♥0,*-:¦:-* 0♥0000000000000♥0,*-:¦:-* _0♥0.00000000000♥0,*-:¦:-* ___0♥00000000♥0,*-:¦:-* _____0♥000♥0,*-:¦:-* _______0♥0,*-:¦:-* _____0,*-:¦:-* __*-:¦:-*_____0♥0♥____♥0♥0 __*-:¦:-*____0♥0000♥___♥000♥0 _*-:¦:-*____0♥0000000♥000000♥0 _*-:¦:-*____0♥00000000000000♥0 __*-:¦:-*____0♥000000000000♥0 ____*-:¦:-*____0♥00000000♥0 ______*-:¦:-*_____0♥000♥0 _________*-:¦:-*____0♥0 ______________,*-:¦:-* _______________,*-:¦:-* ___0♥0♥_____♥0♥0,*-:¦:-* _0♥0000♥___♥0000♥0,*-:¦:-* 0♥0000000♥000000♥0,*-:¦:-* 0♥00000000000000♥0,*-:¦:-* _0♥000000000000♥0,*-:¦:-* ___0♥00000000♥0,*-:¦:-* _____0♥000♥0,*-:¦:-* _______0♥0,*-:¦:-* _____0,*-:¦:-* ____*-:¦:-*_____0♥0♥____♥0♥0 __*-:¦:-*____0♥0000♥___♥000♥0 _*-:¦:-*____0♥0000000♥000000♥0 _*-:¦:-*____0♥00000000000000♥0 __*-:¦:-*____0♥000000000000♥0 ____*-:¦:-*____0♥00000000♥0 ______*-:¦:-*_____0♥000♥0 _________*-:¦:-*____0♥0 ______________,*-:¦:-* مبارک باشه مامانی!!